آیا ممکن است فرزندانمان را دوست نداشته باشید؟ شاید این سوال در نگاه اول مضحک یا حتی احمقانه به نظر برسد، اما وقتی پرسش دوم را هم بخوانید احتمالا کمی بیشتر موضوع را جدی میگیرید. آیا به همان اندازه که فرزند تان را دوست دارید، برای پرورش او زمان و انرژی صرف میکنید؟ و آیا اهمیت فرزند پروری را می دانید؟
ماجرا از این قرار است که هر قدر هم که فرزندانمان را دوست داشته باشیم، باز همه ما ضمن تامین نیازهای اولیه آنها، باید وقت و انرژی بیشتری برای تامین نیازهای عاطفی و فکری کودکانمان صرف کنیم و درست همینجاست که همه ما به آموختن نیاز خواهیم داشت.
اصول فرزند پروری و روشهای آن که یکی از مباحث جدی آکادمیک در روانشناسی رشد محسوب میشود، تلاش دارد به ما کمک کند تا به بهترین شکل از پس کار دشوار پرورش همه جانبه کودکانمان برآییم. دقت کنید که این واژه « همه جانبه » معنی خاصی دارد که اگر بیشتر به آن فکر کنیم، شاید بسیاری از ما اقرار کنیم که نه! ما واقعا به همان میزان که فرزندانمان را دوست داریم زمان و انرژی برای پرورششان صرف نمیکنیم.
«لورا برک» در جلد اول کتاب روانشناسی رشد خود که در ایران با ترجمه خوب یحیی سید محمدی چاپ شده، روشهای اصلی فرزند پروری را معرفی کرده که آشنایی با آنها قطعا سودند است. منظور هم از روشهای فرزند پروری ترکیبی از رفتارهای مختلف والدین است که در نهایت در کنار هم یک الگوی مشخص را شکل میدهد.
بعد از خواندن این بخش کمی کلاه خود را قاضی کنید و صادقانه ببینید تاکنون کدام روش را برای پرورش کودک خود برگزیدهاید.
روش های فرزند پروری
-
فرزند پروری مستبدانه:
از اسم این روش هم پیداست که نمیتوان آن را به دیگران توصیه کرد. والدین در این روش سرد و طرد کننده هستند، روابط نزدیکی با فرزند خود ندارند و بیشترین حد کنترل را بر رفتار او اعمال میکنند. البته این کنترل تنها براساس آنچه آنها درست میدانند انجام میشود که احتمالا در آینده اثرات زیانباری برای کودک به همراه خواهد داشت.
اگر عادت دارید سر فرزند تان فریاد بزنید و بدون هیچ توضیحی به او دستور بدهید یا از او عیبجویی و حتی او را تهدید کنید، متاسفانه باید با واقعیت مستبدانه بودن رفتارتان روبهرو شوید و بدانید که این وضع نه به نفع شماست و نه به نفع فرزند تان.
چنین والدینی معمولا یا اساسا محبت بازی به کودکشان نمیکنند یا انجام هر عمل خوشایند در قبال فرزند شان را به اطاعات بیچونوچرای دستوراتشان مشروط میکنند. چنین کاری که عملا هرنوع استقلال کودک را ضایع میکند، منجر به نوعی «کنترل روانشناختی» میشود که میتواند اثرات بسیار بدی در آینده کودک داشته باشد و او را به انواع رفتارهای پرخاشگرانه و ناسازگارانه در نوجوانی گرفتار کند.
با این توضیحات طبیعی است که والدینی که مستبدانه با فرزندان خود برخورد میکنند فورا بخواهند روش خود را تغییر دهند.
-
فرزند پروری آسانگیرانه:
چنین والدینی از آن سوی بامی میافتند که سر دیگرش برخورد مستبدانه است. چنین والدینی به فرزندانشان محبت میکنند و سعی میکنند از خودشان صمیمیت نشان دهند، اما عملا این نزدیکی با فرزندشان را به بهای رها کردن کنترل آنها به دست میآورند.
این والدین توقع زیادی از کودکانشان ندارند و این یعنی فرزندانشان اصولا چیزی به نام آموختن هدفمند رفتارهای مثبت یا همان به قول خودمان «تربیت شدن» را تجربه نمیکنند، جالب است که این گونه بچهها هم تقریبا مانند کسانی که مستبدانه بزرگ شدهاند، در نهایت پرخاشگر و پرتوقع بارمیآیند.
این کودکان معمولا دارای استقلالی افراطی هستند و اجازه دارند در بسیاری از موارد، از جمله مواردی که هنوز آمادگیاش را ندارند، تصمیم بگیرند که بعضی وقتها میتواند نتایج فاجعهباری به همراه داشته باشد.
-
فرزند پروری بی اعتنا:
شاید بتوان گفت این بزرگترین بلایی است که والدین میتوانند بر سر فرزندانشان بیاورند. بدترین نوع فرزند پروری.
والدین بیاعتنا اساسا کار زیادی با کودکانشان ندارند. زمانی برای بودن با آنها ندارند. چنین والدینی بیشتر افسردهاند و با هزار مشکل زندگی دستوپنجه نرم میکنند.
این وضعیت در حالتهای شدیدتر به غفلت از فرزند میانجامد که خود نوعی بد رفتاری با کودک محسوب میشود.
فرزندان چنین خانوادهای معمولا در بزرگسالی مجبورند تاوان غفلت مادران و پدرانشان را با انواع مشکلات روانی که در نوع حاد میتواند با رفتار ضداجتماعی نیز همراه شود، بپردازند.
احتمالا اگر خوب به اطرافتان نگاه کنید والدینی را میبینید که به ظاهر برای تامین معاش فرزندانشان تمام روز کار میکنند، اما در عمل با آنها ارتباطی ندارند؛ به آنها حتما توصیه می شود روش زندگی خود را تغییر دهند.
-
فرزند پروری مقتدرانه:
به قسمت خوب ماجرا رسیدیم. این بهترین نوع فرزند پروری است که میتوان با خیال راحت آن را به همه توصیه کرد.
در این روش روابط والدین و کودک صمیمی و دلسوزانه است و آنها نسبت به نیازهای کودک به ویژه نیازهای عاطفی و فکری او حساس هستند، با این حال به شکل معقولی از فرزندشان توقع دارند رفتار معقول و پختهای داشته باشد (البته مطابق سنش) و همواره تلاش میکنند رفتار مثبت کودکانشان را تقویت کنند.
این والدین به کودکانشان قاطعانه امر و نهی میکنند، اما همزمان دلایل این امر و نهی ها و فواید یا اهداف دستوراتی را که میدهند تا حد ممکن برای کودک توضیح میدهند تا او را قانع کنند.
والدینی که از روش مقتدرانه استفاده میکنند، به کودکانشان اجازه میدهند آزادانه به بیان افکار و احساساتشان بپردازند و در مواردی که آمادگی دارند، برای خود تصمیم بگیرند. در مواردی که والدین و فرزند بر سر موضوعی اختلاف پیدا میکنند، معمولا موضوع با مذاکره و تصمیم مشترک حل میشود.
این موفقترین روش فرزند پروری است که هر پدر و مادری باید تلاش کند اصول آن را در خانواده پیاده کند.
برای آشنا شدن هرچه بیشتر با تکنیکهای فرزند پروری مقتدرانه بد نیست نگاهی بیندازیم به بخشهایی از مقاله «ویلیام لوپز» که با عنوان «موفقترین مهارتهای فرزند پروری برای شکلدهی رفتارهای صحیح در میان کودکان» منتشر شده است:
تکنیک های فرزند پروری از زبان ویلیام لوپز
۱. ایجاد و شفاف سازی هرچه بیشتر انتظارات ارتباطی
قبل از آنکه نگران نظم و انضباط دادن به رفتارهای نادرست کودکان باشیم، باید یک استراتژی یا الگوی مشخص برای آموزش انتظاراتمان از کودکان طراحی کنیم. علاوه بر این، والدین باید در عمل به رفتار مورد پسند، الگوی فرزندانشان باشند.
اولین و مهمترین گام در تربیت فرزندان، تعریف مجموعهای از خواستههای روشن و آشکار است که پدر و مادر هر دو از کودک انتظار دارند. در این رابطه، والدین باید با توجه به پس زمینه فرهنگی یا آنچه در حیطه عقل و منطق به عنوان درست و غلط شناخته میشود، انتظارشان را از یکدیگر بیان کنند. ایجاد فهرستی از انتظارات (اعم از اجتماعی، علمی، مذهبی، خانوادگی، شخصی یا بهداشتی) برای موقعیتها و فعالیتهای مختلف، به آنها کمک میکند تا کوچکترین نکات را در آموزش فرزندانشان مد نظر قرار دهند.
بدون شک برخی از انتظارات مهمتر از بقیه هستند اما در عین حال بسیار مهم است که سن کودک، سطح توانایی، وضعیت رشد و نمو و منابعی که در دسترس خانواده است، مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال، اینکه از یک کودک چهار ساله انتظار آماده کردن شام برای اعضای خانواده را داشته باشیم و سپس بخواهیم او را به خاطر برآورده نساختن این انتظار تنبیه کنیم، بسیار غیرمعقول است، زیرا انتظارمان با توجه به وضعیت رشد و سن وی تعریف نشده است.
برک (Ray Burke) در کتاب Common Sense Parenting مینویسد:
یکی از راههای تشخیص اینکه انتظاراتمان از فرزندانمان معقول و منطقی هستند یا خیر، این است که این سه سوال را از خود بپرسیم:
۱) آیا شما به عنوان پدر و مادر به کودکانتان آموختهاید که چه انتظاراتی از وی دارید،
۲) آیا فرزندانتان منظور شما را به درستی درک کردهاند و
۳) آیا میتوانند انتظارات شما را مدلسازی و اجرا کنند؟ این سه پرسش اغلب انتظارات والدین را از کودکان تحت پوشش قرار داده و مشخص میکند که با توجه به سن و تواناییهای کودکان، آیا انتظارات آنها واقع بینانه هست یا خیر.
گام بعدی پس از تعیین انتظارات و قوانین مناسب برای فرزندان، اطلاع رسانی روشن و آشکار این انتظارات به فرزندان در عمل و گفتار است. سؤالی که مطرح می شود، این است که چگونه باید انتظارات را به صورت شفاهی منتقل کرد.
به عنوان مثال، اگر کودکی روی میز آشپزخانه نقاشی میکشد، ابراز یک بازخورد روشن درباره همان موقعیت و کاری که انجام داده است، باعث می شود که کودک در آینده هم درک روشنی از کاری که انجام داده، داشته باشد.
سؤال دیگر این است که چگونه باید انتظارات را از طریق رفتار به کودک منتقل کرد. والدین با عمل کردن به انتظاراتی که به کودک گوشزد کرده اند، در واقع الگوی کامل خواسته شان از وی را به نمایش خواهند گذاشت.
یک راه دیگر برای بیان روشن و شفاف انتظارات، برگزاری جلسات خانوادگی است. والدین و فرزندان میتوانند در طول هفته زمانی را به بیان انتظاراتشان از یکدیگر اختصاص و به دغدغهها و توضیحات یکدیگر گوش دهند. این کار به راحتی به بهبود رفتار کودک کمک میکند بدون اینکه به تنبیه وی در نتیجه نادیده گرفتن انتظارات والدین نیازی باشد؛ اقدامی که نتیجهای جز سردرگمی و خشم کودک در پی ندارد.
۲. حفظ آرامش در آشفتگیها
قبل از انجام هرگونه اقدام متقابل مثبت یا منفی در قبال رفتار فرزندتان، ابتدا آرامش خود را به دست آورید. همانطور که ری برک میگوید: «رفتار کودکان میتواند نیش دار، جسورانه، همراه با سرکشی و احتمالاً خشونت آمیز باشد. اما پدر و مادر باید خود را برای چنین موقعیتهایی آماده و بیاموزند که چگونه باید با وجود رفتار تحریک کننده آنها آرامش خود را حفظ کنند.» گاهی اوقات بچهها آنقدر پدر و مادرشان را عصبانی میکنند که والدین کنترلشان را بر اوضاع از دست میدهند و در نتیجه نمیتوانند به درستی فکر کنند.
پدر و مادر باید نسبت به آنچه در اطرافشان میگذرد آگاه باشند و با شناخت محدودیتهایشان و نشان دادن واکنش درست، تمرکز خود را بر موقعیت موجود حفظ کنند. برخی از راهنماییهایی که برک در کتاب خود ارائه میدهد، عبارتند از: تمرین کردن تفکر مثبت، توجه نکردن به آنچه کودک در زمان عصبانیت میگوید، حفظ تمرکز بر رفتار کودک و دلایل احتمالی بروز آن و اینکه اگر در زمان عصبانیت چیزی گفتید یا کاری کردید که نادرست بود، همیشه به عقب برگشته و از اشتباهتان پوزش بخواهید.
۳. واکنش به رفتارهای صحیح و لزوم استمرار آن
واکنش مثبت به رفتار کودکان با هدف افزایش یا تشویق رفتارهای مطلوب آنها استفاده میشود. انجام کارهای خوب و پیروی از قوانین وضع شده در خانواده از جمله مواردی هستند که واکنش تشویقی والدین را میطلبند.
واکنشهای تشویقی میتوانند از پاداشهای کوتاه مدت (مانند دادن آب نبات و زمان بیشتری برای بازی) تا پاداشهای طولانی مدت (مانند سفر و هدیه) متفاوت باشد. همچنین باید بدانید که کدام واکنشهای تشویقی برای کودکتان دارای اهمیت و جذاب است و در عین حال، مقرون به صرفه بودن آن را هم مدنظر داشته باشید (به عنوان مثال کمک به مادر برای حمل مواد غذایی خریداری شده به داخل اتوموبیل اقدام مثبتی است که باید پاداشی در اندازه خود دریافت کند).
ایجاد یک سیستم پاداش نقش مهمی در شکل دادن به رفتار کودک ایفا میکند. برای مثال فهرستی تهیه کنید که شامل کارهایی است که دوست دارید وی کمتر انجام دهد و پاداش دادن به خاطر کار نادرستی که فرصت انجامش را داشته اما از آن دوری کرده است یا فهرستی از اقداماتی که میخواهید بیشتر انجام دهد. با ذکر همه موارد دارای اهمیت، درک روشنی از زمان و دلیل نشان دادن واکنش تشویقی به رفتار فرزندتان خواهید داشت.
واکنشهای منفی عبارتند از «اضافه کردن یک بخش منفی یا بازدارنده به رفتار خود برای جلوگیری یا کاهش یک رفتار مشکلساز از سوی کودک یا حذف چیزی که برای کودک ارزشمند است». افزودن بر وظایف کودک در خانه و محروم شدن از تماشای تلویزیون در نوبت شب از نمونههای واکنش منفی هستند. کودکان خیلی زود در مییابند که باید از رفتارهایی که این واکنشها را در پی دارند، دوری کنند.
همانطور که برک میگوید، «پیدا کردن یک واکنش بازدارنده تأثیرگذار به خودی خود چالش بزرگی است پس به یاد داشته باشید که اگر کودکتان بدرفتاری کرد، حفظ آرامش در درجه اول اهمیت قرار دارد».
تمامی موارد یادشده در صورتی که به صورت مستمر و پیوسته دنبال نشود، به هیچ وجه تأثیرگذار نخواهد بود. استمرار، «پشتوانه اصلی» نظم و انضباط است. همانطور که کاتس (Cutts) در کتاب خود Better Home Discipline اشاره میکند، «شما باید در خواستههایتان از کودکان و مواردی که ممنوع اعلام میکنید، ثابت قدم باشید. در غیراین صورت، تناقضهای رفتاری والدین، شیوههای تربیتی را بیتأثیر خواهد ساخت.»
از دید یک کودک، تناقض یک پیام دوگانه به همراه دارد و این در حالی است که آنها باید بدانند از نظر رفتاری باید چه جایگاهی داشته باشند. استمرار، کلید اصلی موفقیت شیوههای تربیتی است و به کودک نشان میدهد که شما در انتظاراتتان مصمم و جدی هستید.
۴. الگوی رفتاری فرزندتان باشید
«کاری را که میگویم انجام بده، نه کاری را که انجام میدهم» عبارت آشنایی است که بارها و بارها توسط والدین تکرار میشود، اما واقعیت این است که این جمله فقط باعث سردرگمی بچهها میشود. کودکان کاری را که والدینشان به آنها میگویند انجام نمیدهند، چون همیشه از کاری که آنها انجام میدهند، الگوبرداری میکنند.
کودکان رفتارهایی را مدل سازی میکنند که والدینشان بارها و بارها به آنها نشان دادهاند. با نگاهی به پیامهایی که رفتار والدین به کودکان منتقل میکند، میتوان رفتار بزرگسالان را به راحتی تجزیه و تحلیل کرد. هدف اصلی والدین باید این باشد که همیشه الگوی مثبتی برای کپی برداریهای رفتاری کودکان باشند.
نشان دادن رفتار مناسب به فرزند، روش دیگری برای مدلسازی رفتاری است. ایفای نقش برای کودکان روش دیگری برای آموزش رفتار مناسب به کودکان است بدون اینکه از روشهای تنبیهی و ابراز واکنش منفی استفاده شود. هر بار که رفتاری درست را برای کودکتان به نمایش میگذارید، شانس موفقیت آنها را در تکرار رفتار صحیح افزایش و به همان اندازه احتمال بروز مشکلات رفتاری را در آینده کاهش خواهید داد.
رابرت ایمرز (Eimers) یک ایفای نقش چهار مرحله ای ساده ارائه میدهد که والدین را برای آموزش رفتار مناسب به فرزندان یاری میدهد. این چهار مرحله عبارتند از:
۱) انتخاب نقشها و تبادل نظر درباره نقش ها با فرزند،
۲) ترتیب دادن صحنه نمایش و تشریح موقعیت برای فرزند؛
۳) آغاز بازی ایفای نقش و
۴) نقد و ارائه نظر درباره عملکرد آنها و درصورت لزوم استفاده از روشهای تشویقی .
تکنیک هایی نظیر ایفای نقش به کودک کمک می کند که قبل از انجام هر کار، درباره آن فکر و انواع واکنشها را در مورد شرایط آزاردهنده امتحان کند؛ با این کار کودک میتواند واکنشهای سنجیدهتری به مشکلات روزمره داشته باشد و انعطاف پذیرتر عمل کند.
۵. روشهای تشویقی اثرگذار
ری بورک میگوید، «تشویق و ستایش کردن، ابزار بسیار قدرتمندی است. تحسین رفتار کودک، یکی از مهمترین کارهایی است که شما میتوانید به عنوان پدر یا مادر برای او انجام دهید. ستایش و تحسین نوعی تغذیه روحی محسوب میشود و به رشد عاطفی کودکتان کمک میکند. همانطور که غذا در رشد جسمی او موثر است». بیان همه اثرات تحسین و تشویق غیرممکن است. در واقع، ستایش و تحسین روش مناسبی برای متمرکز ماندن بر نکات مثبت هر موقعیت است. چارلز شافرز (Schaefers) در کتاب How to Influence Children اظهار می دارد که ستایش و تحسین نوعی تقدیر مثبت و واقعگرایانه از عملکرد کودک است».
منطق نهفته در پس ستایش و تحسین، ایجاد اعتماد به نفس، القای باور رضایت شخصی بعلاوه احساس امنیت در درون کودکان است. نوعی حس اعتماد به نفس در این روش وجود دارد که به واسطه مورد توجه قرارگرفتن القا و با یک واکنش مثبت تقویت میشود. نورما کاتس (Cutts) معتقد است که ستایش و تحسین باعث میشود که «سلامت روحی» خود را منعکس کنید. بنابراین با ستایش فرزندانتان آنها را به درست انجام دادن کاری تشویق میکنید که با آن روبهرو هستند.
حال که از ماهیت واقعی ستایش و تحسین آگاه شدیم، لازم است بدانیم که چه وقت و چند وقت یکبار باید کودکان را تحسین کرد تا در این کار زیادهروی نشود. از یک سو، اگر کودک به اندازه کافی تشویق نشود، معمولاً با کمبود اعتماد به نفس، احساس مهم نبودن برای والدین و حس تأیید نشدن درصورت تلاش برای انجام کارهای جدید روبهرو خواهد شد، از سوی دیگر، ستایش و تحسین بیش از اندازه در بیشتر موارد ممکن است به بیفایده قلمداد کردن تلاشها، احساس غرور، انتظار کاذب شکست ناپذیری و البته لوس شدن کودک منجر شود.
برای اثرگذار کردن ستایش کودکان، باید تعادل درستی بین پاسخها برقرار کرد. ری برک این موضوع را در قالب یک مفهوم کلی توصیف می کند: «چگونه و چه وقت» کودکانمان را ستایش کنیم که از هرگونه زیادهروی یا کاستی جلوگیری شود.
اولاً، فرزندانتان را به خاطر کارهایی تشویق کنید که قبلاً هم آنها را به خوبی انجام میدادند اما شما آن را نادیده میگرفتید.
دوماً، فرزندانتان را درصورت پیشرفت در مهارتها یا وظایف فعلی تشویق کنید.
سوماً، کودکتان را زمانی تشویق کنید که برای کسب مهارتهای جدید یا انجام کارهای نو تلاش اثرگذاری انجام میدهد. این سه موقعیت هرگونه ابهام درباره زمان و میزان تشویق کودکان – بدون آنکه تأثیر نامناسبی داشته باشد – را از بین میبرد.
هشت مهارت تربیت کودکان
نکته آخر در طیف گسترده ستایش کودکان این است که چگونه تحسین و ستایش خود را به فرزندتان انتقال دهید که بیشترین اثرگذاری و پیام تربیتی را داشته باشد.
ابتدا سعی کنید که در عمل یا کلام موافقت خود را با رفتار کودکتان بیان و او را تأیید کنید. از عباراتی نظیر «وای»، «خیلی خوبه، ادامه بده»، «شگفت انگیز است»، «فوق العاده است»، یا «خیلی خوب بود» استفاده کنید. کارهایی مانند در آغوش کشیدن، بوسیدن، دست دادن، تکان دادن سر به علامت تأیید یا دست زدن هم مؤثر هستند. این تحسین های فیزیکی نوعی تقویت ملموس رفتار هم هستند.
در گام بعدی، با توصیف رفتار مثبتی که دوست دارید کودکتان آن را ادامه دهد، وی را متوجه سازید. این کار باعث میشود که کودک بداند کدام رفتارها را باید در آینده ادامه دهد.
در گام سوم، همواره دلیل تأیید رفتار مثبت را توضیح دهید. خیلی خوب است که کودک بداند چرا برخی از رفتارها به نفع خودش و دیگران هستند. با این کار، آنها رابطه بین رفتارهای خاص و نتایج آنها را درک خواهند کرد. گاهی اوقات میتوانید به کودک پاداش دهید؛ این کار رفتاری را که تأیید و تشریح کرده اید، تقویت میکند و دلیل توجه شما را به آن روشن خواهد ساخت.
و کلام آخر
ایفای اثرگذار وظایف پدر و مادر نیازمند تعهد، توجه، عشق، و انکار پیوسته روشهای تنبیهی به ظاهر راحت و ساده است. شاید بتوان گفت که تربیت فرزندان یکی از مهمترین کارها و نقشهایی است که در طول زندگی باید ایفا کرد.
این کار بسیار زمان بر است اما در دراز مدت ثمرات ارزشمندی به بار خواهد آورد. مطمئناً نسلهای آینده بشر (فرزندان ما) در صورتی که با از خود گذشتگی و تلاش والدین امروز تربیت شوند، انسانهایی خوشبخت و سعادتمند خواهند بود.
آیا مقاله بالا برای شما مفید بوده است؟
موضوعات مورد علاقه خود را به مجله آنلاین زیبای ایرانی پیشنهاد دهید.