یک مادر واقعا دلسوز هرگز با مقررات خشک و مستبدانه خود، اشتیاق و انگیزههای کودکش را در نطفه خفه نمیکند.
منظورم از مادر دلسوز مادر ی است که به کودک خردسال خود میآموزد چگونه از جنبههای مختلف روانی، جسمی و احساسی رشد کند و پرورش یابد. پس در مسیر تلاش برای رشد و پرورش مطلوب فرزند خود به دنبال راههایی باشید که می توانید به عنوان مادر انجام دهید تا به کودکتان کمک کند تواناییها و قابلیت هایش را در جنبههای مختلف به شیوهای صحیح پرورش دهد.
اما مراقب باشید با بایدها و نبایدهای غیرمنطقی و کنترلهای افراطی خود علایق، مهارتها و درسهایی را که کودک برای زندگی بهتر و سالمتر به آنها نیاز دارد در او نکشید و مهار نکنید چون کودکان برای اینکه در نهایت بتوانند و قادر شوند خودشان فکر کنند و تصمیم درست را در مراحل مختلف زندگی بگیرند به کسب و تکامل این مهارتها نیاز دارند.
بنابراین همواره به یاد داشته باشید کودکان نباید کاملا به شما وابسته باشند و این وابستگی تحمیلی را در سالهای بعدی عمر خود به دوش بکشند چون حاصل آن ناتوانی در حل کردن سادهترین مشکلات زندگی خواهد بود.
والدین آگاه و موفق در امر تربیت فرزندان در تمام جنبهها روی زندگی کودکان خود سرمایهگذاری میکنند و تاثیر قوی و مهمی روی زندگی آنها دارند اما اگر پدر و مادر ها این نقش مهم را با سختگیری و مقرراتی بودن اشتباه بگیرند به کودکانشان اجازه نفس کشیدن نخواهند داد و طبیعتا این کودکان نمیتوانند در مسائل و موضوعات اجتماعی با قدرت واکنش نشان دهند و رفتار کنند. کارشناسان تربیتی اطفال همواره توصیه میکنند روش «حفاظت محتاطانه» از کودکان را با شیوه «کنترل شدید» و مستبدانه اشتباه نگیرید.
از آنجا که هر مرحله از رشد کودک با مرحله دیگر تفاوتهای خاص خود را دارد، بد نیست نکات مهم مربوط به هر مرحله را به طور جداگانه و با تقسیمبندی بر اساس سن کودک مرور کنیم:
مراحل رشد کودک با توجه به سن
کودکان هشت تا ۱۲ ساله
کودکان در این گروه سنی عاشق این هستند که مسئولیت هایی شبیه به بزرگسالان داشته باشند. این اشتیاق به آنها احساس بزرگتر شدن میدهد و به آنها نشان میدهد که بزرگترها به تواناییهایشان اطمینان دارند.
در این گروه سنی بیشتر نصایح و توصیهها به کودکان شبیه به دوران نوجوانی است با این تفاوت که برای کودکان هشت تا ۱۲ ساله متناسب با سن آنها برخی محدودیتهای اندک نیز در نظر گرفته میشود.
یکی از نکات مهم که هم در مورد کودکان و هم در مورد نوجوانان باید اعمال شود این است که به فرزندتان فرصت شکست خوردن و اشتباه کردن بدهید. ما باید به فرزندانمان اجازه دهیم از اشتباهات و شکستهایشان درس بگیرند و چیزهای تازه یاد بگیرند و تلاشهای خود را برای مقابله با اشتباهاتشان پنهان نکنند. همچنین به آنها اجازه دهیم که موفقیتها را نیز تجربه کنند.
یکی دیگر از موضوعات مهم برای کودکان در این گروه سنی این است که برای آنها فضای خصوصی ایجاد کنید. کودکان در سن ۹ و ۱۰ سالگی نباید مدام تحت نظر و زیر نگاه والدین و بزرگترها باشند. در این سن کودکان نیاز به فضای خصوصی دارند تا بتوانند شخصیت خود را به عنوان افراد مستقل اثبات کنند.
در این مواقع میتوانید کودکتان را در اتاق خوابش تنها بگذارید یا به وی اجازه دهید با دوستانش بیرون از خانه بازی کند و ارتباط بگیرد تا از این طریق شخصیت و نیازها و خواسته های خود را کشف کند یا به عبارت دیگر خود را بهتر بشناسد چون در این سن کشف مهارتها و پویاییهای اجتماعی برای کودک بسیار حائز اهمیت است.
همان طور که از نظر مکانی فضای اختصاصی در اختیار کودکتان قرار میدهید از نظر روانی و شخصیتی نیز باید برای او حق داشتن یک زندگی خصوصی را قائل شوید. تا زمانی که فرزندتان در امان است به او اجازه دهید زندگی خصوصی داشته باشد مثلا زمانی که با دوستانش است یا در حال حرف زدن با تلفن است یا زمانی که مطلبی برای خودش مینویسد، سرزده وارد دنیای شخصی او نشوید و با کنترلهای افراطی حس عزت نفس کودک را تخریب نکنید.
همچنین تا وقتی دوستانی را که کودکتان با آنها در ارتباط است میشناسید به این فضای خصوصی بین او و همسالانش احترام بگذارید.
علاوه بر این صبور باشید. کودک شما در این سن علاوه بر این که باید خطا کند به موقعیتهایی برای یاد گرفتن مهارتهای زندگی و فعالیتهای اجتماعی نیاز دارد. به احتمال خیلی زیاد او این مهارتها را نمیتواند همان بار اول یاد بگیرد بنابراین ممکن است یک اشتباه را بارها تکرار کند و به پیامدهای گوناگون رفتارها و اشتباهات خود بیندیشد.
مطمئن باشید کودکان حتما این مهارت ها را یاد خواهند گرفت اما فقط ممکن است مدت زمانی طول بکشد و این مسیر یادگیری برای کودک شما اندکی طولانیتر شود.
صبور باشید و شرایط را درک کنید، اما درعین حال شما به عنوان یک مادر دلسوز و آگاه باید بدانید او چه موقع به کمک و حمایتتان نیاز دارد و چه زمانی برای روحیه دادن و قدرت بخشیدن به او مناسب است.
بین سه فاکتور مهم حفاظت، ایجاد امنیت و ایجاد حس استقلال در فرزندتان تعادل برقرار کنید. شاید این قسمت، مشکلترین مرحله از رشد کودک باشد چون باید به حس غریزه و الهامات قلبی خود اطمینان کنید و بدانید که چه موقع میتوانید در کارهای کودکتان دخالت کنید و چه موقع باید از او فاصله بگیرید، اما به حس درونی خود ایمان داشته باشید چون به شما دروغ نمیگوید.
پس صبور باشید، حامی باشید، کنار کودکانتان باشید تا زمانی که به شما نیاز دارند بتوانید به موقع از آنها حمایت کنید و به موقع مفید باشید. گاهی نیز به آنها یادآوری کنید هر موقع به شما نیاز داشته باشند در کنارشان هستید. به خودتان نیز یادآور شوید کودکان هر موقع به شما احتیاج داشته باشند به سراغتان میآیند. پس تا زمانی که کودکان در امان هستند به آنها فرصت یاد گرفتن بدهید و با دخالتهای بیجا این فرصت طلایی و فضای خصوصی یادگیری را از آنها نگیرید.
شما باید ابزار و شرایطی را که آنها نیاز دارند تا به کمک آنها دنیای واقعی را بیازمایند و ارزیابی کنند سخاوتمندانه در اختیارشان قرار دهید. در این مرحله در واقع باید به همان اندازه که به کودکتان اطمینان دارید به خودتان نیز اعتماد کنید. با همین شیوه پیش بروید و کودکانتان را برای کشف کردن ، دانستن و تبدیل شدن به انسانهایی فوقالعاده و موفق آماده کنید.
همیشه به خاطر داشته باشید که سختگیر و مقرراتی بودن با فرزندان هزینه سنگینی دارد. این شیوه تربیتی بدون شک روابط عاشقانه بین شما و کودکتان را تخریب میکند یا یک وابستگی شدید و مخرب دو طرفه بین مادر و فرزند ایجاد میکند. همچنین موجب میشود که فرزند شما در سنین بزرگسالی نتواند مستقل بیندیشد و عمل کند.
اگر کودکان ناتوان بار بیایند در نتیجه به بلوغ احساسی نخواهند رسید. به یاد داشته باشید که محدود کردن بخشی از رفتارها و واکنشهای شما به اندازه دادن آزادی به کودکان اهمیت دارد. در واقع این موقعیت، تجربهای از یادگیری هم برای کودک و هم برای والدین است. پس به خود و کودکتان فرصت دهید تا با هم و از هم چیزهای تازه یاد بگیرید و با هم اشتباه کنید و با هم موفق شوید.
نوجوانی
در مورد نوجوانان نیز به خاطر داشته باشید که به نوجوانان اطمینان کنید. اطمینان شما به آنها اعتبار و ارزش میدهد و در نتیجه آنها میتوانند در زمینه نیازهای شخصیتی خود به بلوغ برسند. این بلوغ شخصیتی کسب کردنی است. ما باید بتوانیم یقین داشته باشیم نوجوانانمان میتوانند به موضوعات مختلف زندگی خود بیندیشند و درعین حال مطمئن باشند که همیشه از حمایت والدینشان بهرهمند خواهند بود.
هرچند شاهد خطا کردنها و شکست خوردنهای فرزندان بودن دردناک است اما این اتفاقات باید بیفتند و این دوره ناگزیر باید طی شود. البته موضوعاتی وجود دارند که نوجوانان باید خودشان آنها را تجربه کنند و آنها را بیاموزند بنابراین تا زمانی که در امان هستند هیچ مشکلی نیست که خطا کنند و از خطاهای خود درس بگیرند.
علاوه بر این نوجوانان باید انتخاب مسئولانه را بپزیرند. نوجوانان ما نیاز دارند خودشان حق انتخاب داشته باشند و مسئولیت انتخاب های خود را قبول کنند. به آنها فرصت دهید که دوستانشان را خودشان انتخاب کنند و بتوانند تشخیص دهند چه دوستی برای آنها مناسب است و چه دوستی مناسب نیست.
پس از همین حالا تصمیم بگیرید که برای کودکانتان بازرس نباشید چون این نوع رفتار هیچ مزیتی برای فرزندان و والدین ندارد و تنها تنبلی و ناتوانی را در کودکان رشد می دهد.
با کنترل زیاد از حد، کودک خود را از فرصتی هایی که برای یادگیری مهارت ها و تجربه کردن زندگی به آنها نیاز دارد محروم می کنید.
برای مطالعه بیشتر مقاله مروری بر روشهای فرزند پروری را نیز مطالعه بفرمایید.