بلوغ در دختران
روزی که چشم باز میکنیم و میبینیم کودکان ما دیگر کودک نیستند، دور نیست. آن روز، روزی است که کودکان ما نوجوان شدهاند و در مراحل مختلف بلوغ جسمی و روحی قرار گرفتهاند. در این روز پدرها و مادرهای آگاه که خود زمانی این مراحل را تجربه کردهاند، گاهی با کوله باری از نگرانی برای دانستن اینکه باید چگونه با نوجوان خود به ویژه در دوران بلوغ رفتار کنند، به مراکز مشاوره مراجعه میکنند.
آنها اغلب میپرسند “درباره ساعت بازگشت دخترهایمان به خانه چه باید بکنیم؟”، “چگونه باید با دختر نوجوانم حرف بزنم و رابطه برقرار کنم؛ وقتی در دو دنیای متفاوت به سر میبریم؟”، “به تازگی متوجه شدهام که دخترم با بدترین دانش آموز مدرسه معاشرت میکند و به او گوشزد کردهام از او فاصله بگیرد، اما کو گوش شنوا؟”، “دخترم از من میخواهد برایش لوازم آرایش بخرم. من این کار را کردم ولی پدرش مخالف است، چه باید بکنم؟”، “دخترم از طریق اینترنت با کسی آشنا شده و قرار ملاقات گذاشته، آیا من هم باید همراهش بروم؟”، “دخترم کلاس ششم ابتدایی است و علامتهای بلوغ را دارد، چه باید بکنم؟ آیا دچار بلوغ زودرس شده است؟»”
- همان کاری را بکن که من میگویم!
چند روز پیش هنگام ناهار با همکارانم بحث مفصلی در این رابطه داشتم و نظرات بسیاری را شنیدم. همگی آنها بر این نکته اتفاق نظر داشتند که زمانه به کلی تغییر کرده است و معتقد بودند دوران بلوغ در دختران این روزها نسبت به زمان گذشته زودتر از راه میرسد.
هرچند بلوغ و نوجوانی امری طبیعی و عادی است و مشکلات و هیجانات خاص خود را دارد، ولی در اینکه والدین امروزی فرزندانشان را در جامعهای به مراتب دشوارتر بزرگ میکنند، شکی نیست و به همین دلیل نگرانیهای بیشتری دارند.
در این شرایط عجیب نیست که برخی از والدین به تندی و از سر خشونت واکنش نشان میدهند و برخی دیگر تسلیم میشوند، دست از مقاومت بر میدارند و دل به این خوش میکنند که شاید همه چیز بر وفق مرادشان تمام شود. حال آنکه باید توجه داشت هر دو عبارت “همان کاری را بکن که من میگویم” یا ” هر کاری که دلت میخواهد بکن” به ارتباط و گفتوگو میان دو طرف پایان میدهد؛ درحالی که حکایت (مشکل) همچنان باقی است.
خوب میدانم که زندگی با نوجوانان گاهی شما را به سر حد کلافگی میرساند و ناچار میشوید یکی از این دو راه را انتخاب کنید، ولی این را هم میدانم که ما به کمک مهارتهایی که کسب میکنیم و صبوری، میتوانیم بی آنکه به زیر آب کشیده شویم، روی آب شناور بمانیم.
هرچند بحث درباره این مهارتها زیاد است، ولی در این نوشتار به یکی از آنها اشاره میکنیم و امیدوارم در مطالب بعدی بتوانیم درباره مهارتهای بیشتری با شما سخن بگوییم.
همدلی و بلوغ در دختران
اولین قدم یا نخستین مهارت ارتباط با نوجوانان، رو به رو شدن با احساسات و یا همدلی است.
متاسفانه در بیشتر موارد والدین نه تنها به احساسات نوجوان خود توجه نمیکنند، بلکه افکار او را مسخره میکنند، نسخههای دیگری برایش میپیچند و راههای دیگری به او نشان میدهند.
بسیاری از اوقات وقتی به والدین توصیه کردهام شیوه رویارویی خود با فرزند نوجوانشان را تغییر دهند، گفتهاند ما به عنوان مادر و پدر دلمان میخواهد راه درست را نشان نوجوانمان بدهیم و در واقع راه را از چاه برایش مشخص کنیم.
بگذارید رو راست باشم؛ تا زمانی که ذهنیت خودمان را تغییر ندهیم، هیچ دستاوردی نصیب ما نمیشود. باید سعی کنید به جای حل مسائل و مشکلات نوجوان تنها او را راهنمایی کنید تا راه مناسب را خود پیدا کند. مثلا به جای رد احساسات او باید اندیشهها و احساساتش را شناسایی کنید. در اینجا سعی میکنم با طرح موضوع در قالب دو سناریو موضوع را روشنتر کنم.
- سناریوی اول
ـ دختر: مامان، لیلا دیگه دوست نداره با من حرف بزنه. همش با بقیه بچهها ارتباط برقرار میکنه و منو نادیده می گیره.
ـ مادر: هیچ وقت از این دختر خوشم نمیاومد. تو دوستهای بهتری داری پس سعی کن با اونا بیشتر در تماس باشی و رفت و آمد کنی.
گفتن چنین جملاتی از سوی مادران مصداق بارز نادیده گرفتن احساسات نوجوان است. در حالی که مادر سعی می کند از شدت ناراحتی دخترش کم کند، غافل از این است که با نادیده گرفتن احساسات نه تنها از ناراحتی دختر کم نشده بلکه ناراحتی دیگری نیز به آن اضافه شده است.
- سناریوی دوم
ـ دختر: مامان، لیلا دیگه دوست نداره با من حرف بزنه. همش با بقیه بچه ها ارتباط برقرار می کنه و منو نادیده می گیره.
ـ مادر: “معلومه که خیلی ناراحت شدی” یا “واقعا ناراحت کننده است”
ـ دختر: من همیشه فکر میکردم اون منو دوست داره اما حالا میبینم که این طور نیست. به هر حال باید فراموشش کنم.
ـ مادر: خیلی دوست داشتم فکرت درست از آب در میاومد و تو و لیلا دوستهای خوبی برای هم میشدین.
در این حالت، مادر با به میان کشیدن افکار و احساسات دخترش (میزان ناراحتی او از بیمحلی دوستش) و تبدیل آن به کلام، به دختر کمک میکند تا با حقایق رو به رو شود و خودش را برای حل یا پذیرش آن آماده کند.
حتی والدین میتوانند با رفتارهای غیرکلامی مانند حالت چهره و سر یا تایید احساسات نوجوان خود با یک صدا یا کلمه مثل او!، آهان!، راستی؟ و که این طور! به درک همدلانه نوجوان خود کمک کرده و رابطهای سازگار و موثر با او برقرار کنند.
استفاده از خیال به جای آوردن دلیل در دوران بلوغ دختران
علاوه بر این به جای توضیح دادن و دلیل آوردن، آنچه را که در واقعیت نمیتوانید در اختیار نوجوان بگذارید در خیال به او عرضه کنید.
- سناریوی اول:
ـ دختر: پدر به من رانندگی یاد میدهی؟
ـ پدر: الان زوده، باشه وقتی ۱۸ ساله شدی و به سن مناسب رسیدی.
در این حالت وقتی پدر به درخواست غیرمنطقی دختر واکنش نشان میدهد و برایش دلیل منطقی میآورد به شدت ناراحتی او میافزاید. درحالی که پدر با دادن آنچه دخترش در خیال میخواهد به فرزندش کمک میکند تا واقعیتها را بهتر درک کند.
- سناریوی دوم:
ـ دختر: پدر به من رانندگی یاد میدهی؟
ـ پدر: مثل اینکه خیلی دلت میخواد رانندگی را شروع کنی و شرط سنی رو جدی نگیری، فکر کنم اگه دست تو بود سن آموزش رانندگی را به ۱۵ سال میرسوندی و بعد میتونستی منو به گردش ببری ولی باید سه سال دیگه صبر کنی دخترم.
برای اطلاع از نکات روانشناسی کودکان ۳ تا ۱۲ سال ، روی این مقاله کلیک کنید.
پذیرفتن احساسات نوجوان در دوران بلوغ دختران
همچنین میتوانید به جای اینکه برخلاف رای خود رفتار کنید، احساسات نوجوان را بپذیرید ولی خواسته نادرست او را به راه درست هدایت کنید.
- سناریوی اول:
ـ دختر: مامان حالا که کفش پاشنه بلند خریدم میتونم تو مهمونی امشب بپوشمش؟
ـ مادر: نه این کفش فقط برای عروسی و مهمونیهای بزرگ مناسبه.
ـ دختر: حالا همین یک بار.
ـ مادر: باشه ولی فقط همین یک بار.
ـ دختر: مرسی تو بهترین مامان دنیایی.
به نظر شما مادر برای اینکه دخترش را خوشحال کند، راه مقاومت کمتر را انتخاب نکرد؟ درحالی که میتوانست با ابراز همدلی، شرایطی را فراهم کند که دختر محدودیت را راحتتر بپذیرد.
- سناریوی دوم:
ـ دختر: مامان حالا که کفش پاشنه بلند خریدم میتونم تو مهمونی امشب بپوشمش؟
ـ مادر: کاش میتونستم اجازه بدم، اما اشکال اینجاست که موقع خرید کفش تو پذیرفتی فقط تو عروسی و جشنهای بزرگ این کفش را بپوشی.
ـ دختر: اما مامان حالا فقط همین یک شب.
ـ مادر: تو نمیتونی کفش جدیدت رو بپوشی و این خیلی سخت است، می دانم ولی باید تا آخر این ماه که عروسی دعوت هستیم صبر کنی.
ـ دختر: ای وای از دست شما.
ـ مادر: حالا برو لباس و کفش مناسب را برای امشب آماده کن تا وقتی پدر اومد آماده باشی.
ـ دختر: (با دلخوری) باشه.
یادتان باشد موضوع بر سر تسلیم شدن نوجوانان نیست؛ موضوع این است که ما با احساسات نوجوان خود همسو و همراه شویم. باید زبان کاملا متفاوتی را یاد بگیرید و این به تمرین نیاز دارد پس بهتر است از همین حالا شروع کنید.
همیشه فرصتی هست که پیامهای خود را انتقال دهید، اما اگر نوجوان احساس کند حرفش را میشنوید بهتر به پیام شما گوش میدهد. هرچند در این صورت هم تضمینی وجود ندارد که آنها همکاری کنند و ممکن است شما را متهم کنند که احساس آنها را درک نمیکنید، غیر منطقی هستید یا قدیمی فکر میکنید، اما مطمئن باشید که اشتباه نکردهاید.
نوجوانها با وجود تحقیرکردنها و اعتراض کردنهایشان می خواهند از نظر شما مطلع شوند چرا که ارزشها و باورهای شما نقش تعیین کنندهای روی انتخاب آنها دارد.
و در نهایت اینکه بزرگترین سود درک احساسات و همدلی کردن، این است که آسیبی به روان نوجوان شما وارد نمیشود.
چقدر با موضوع بلوغ در دختران آشنا هستید؟ چطور رفتار میکنید؟